سلام خداوند
|
|
||
سه شنبه 92 خرداد 21 :: 3:12 عصر :: نویسنده : مسیا
ان شاء الله ، در این مجال قصد داریم یکی از خطبه های خیلی غریب و مظلوم امام علی (ع) را که کمتر سر زبان هاست ، و کمتر در مجالس و محافل مورد بحث و بررسی قرار می گیرد ، خدمت تان تقدیم کنیم . البته خود نهج البلاغه که یک کتاب بسیار مظلومی ست ، می دانید که پروفسور "جرج جرداق" مسیحی ، در کتاب "امام علی صوت العدالة الانسانیة" می گوید : بعضی از خطبه های امام علی را بیش از دویست بار خواندم و سیر نشدم ، یا جناب علامه ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید : خطبه شقشقیه را من ده ها بار مطالعه کردم و سیراب نگشتم . اما باور می کنید ما متاسفانه با این کتاب بزرگ ، خیلی غریبه ، بیگانه و ناآشنا هستیم ؟ دانشمند مسیحی می گوید من یک خطبه را بیش از دویست بار خواندم ، عالم اهل سنت می گوید ده ها بار خطب علی بن ابی طالب را مورد تحقیق و مطالعه قرار دادم و بیست جلد شرح نهج البلاغه می نویسد !! حال یک سوال ، از میان خطبه های نهج البلاغه ، کدام خطبه از همه مظلوم تر است ؟ لابد می گوییم همه ی خطبه ها !!!! در مظلومیت نهج البلاغه در نزد ما که جای بحثی نیست ، حال یک خطبه از همه مظلوم تر است و آن خطبه ایست که فقط نامش را شنیدیم ، و آن خطبه ی "" سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی "" ست ! چون خطبه "سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی" نه جزء سخنرانی ، نه جزء نامه و نه جزء کلمات قصار است ، لذا سید رضی اصلا این خطبه سلونی را در نهج البلاغه نیاورد . شارحان نهج البلاغه مثل ابن ابی الحدید ، مثل آیت الله جوادی آملی ، مثل استاد علی دوانی ، اینها بخشهایی از این خطبه سلونی را در کتابهایشان آوردند .
ان شاء الله مطالعه این سوال و جواب ها برای شما مفید باشد ، امید که اندکی بفهمیم چه مولایی داریم و چه اقیانوسی از علوم و معارف، در این خطبه سلونی نهفته هست و ما متاسفانه از آن بیگانه و بی خبریم .
یک نکته : در میان این پرسش و پاسخ ها ، گاهی نیاز به توضیح بیشتر است تا بتوانیم جان و محتوای کلام مولا علی (ع) را در حد وسع مان ، فرا بگیریم. (ان شاء الله) لذا هر زمانی که این نیاز احساس شد ، با عبارت توضیح بیشتر : ... به این مهم می پردازیم . لطفا توجه بفرمایید که توضیح بیشتر : ... جزو خطبه نیست !
اول اولین سوال کننده از گوشهی مسجد کوفه برخاست و پرسید :
دوم سائل دوم از گوشهی دیگر مسجد برخاست ، پرسید :
سوم سائل سوم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست. پرسید :
چهارم سائل چهارم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست. پرسید :
پنجم سائل پنجم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست. پرسید :
ششم سائل ششم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست. پرسید : توضیح بیشتر: ما در اسلام یک سری عبادت های کوچک داریم که به ظاهر کوچک ا ند اما ثواب عظیمی در پشت آن خوابیده است ، مثلا دو رکعت نافلهی نماز عشاء که بعد از نماز عشاء ، بصورت نشسته خوانده میشود ، ثواب این دو رکعت به اندازه ثواب صد حج و صد عمره مقبوله در رکاب پیامبر است ، عبادت به ظاهر کوچک ولی ثوابی عظیم !! یا مثلا دو رکعت نافله ی نماز صبح ، یا وضو گرفتن قبل از خواب ، همه ی اینها ثوابی بس عظیم دارند .
3 . خدا خشم و غضب خود را در گناه و معصیت شما بندگان پنهان نمود ، پس هیچ معصیتی را کوچک مشمارید و آن را مرتکب نشوید شاید خشم خدا در همان معصیت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید . توضیح بیشتر : همانطور که میدانید گناهان دو دسته اند . (گناهان صغیره ، گناهان کبیره) حال می دانید در اسلام چند گناه و چند واجب وجود دارد ؟ در اسلام 1553 تا واجب و 1448 تا گناه داریم . (توضیح بیشتر در کتاب اثبات الهداة علامه شیخ حر عاملی)
4 . خدا اجابت خود را در دعاهای شما بندگان پنهان کرد پس هیچ دعایی را کوچک مشمارید و از آن صرف نظر نکنید شاید اجابت خدا در همان دعای کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید .
توضیح بیشتر: چرا گاهی وقتها دعاهای ما مستجاب نمیشود ؟ قطعا خدا دعاهای ما را مستجاب میکند ولی گاهی همانی را که از خدا خواستیم ، خدا به ما میدهد اگر به مصلحت ما باشد . گاهی آن چیزی را که از خدا خواستیم ، خدا به ما نمیدهد چون به مصلحت ما نیست ولی در عوضش چیزی که ما از خدا نخواستیم و مصلحت ما در آن است ، خدا آن را به ما میدهد . گاهی هم این دعاهای ما ذخیره قبر و آخرت ما میشود و در عالم برزخ و قیامت آنقدر پاداش به ما خواهد داد که آرزو میکنیم ای کاش هیچ دعای ما در دنیا مستجاب نمیشد و همهی دعاها ذخیره قبر و عالم قیامت می شد .
این ششمین سائل هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .
هفتم سائل هفتم از جا برخاست. پرسید :
هشتم سائل هشتم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست. پرسید :
توضیح بیشتر: ابن ابی الحدید وقتی به اینجا رسید ، تاسف میخورد . میگوید ای کاش آن شب در پای خطبه سلونی علی بن ابی طالب انسانهای فهیم و فرهیخته ای حضور میداشتند که سوالات عمیق علمی و حکمی از محضر مولا می پرسیدند تا پاسخ مولا برای ما آیندگان بماند ولی افسوس ... بعضی آدمهایی که پای خطبهی سلونی مولا علی نشسته بودند ، آدمهای عوام ِ کم سوادی بودند که سوالات شان از این نوع بود که چنین سوالی کردند !! مولا علی (علیه السلام) این سوال را هم بی پاسخ نگذاشتند ...
فرمود : بروید ببینید این بچه علف می خورد یا استخوان می چرد ؟ اگر علف می خورد ، گوسفند است و اگر استخوان می چرد ، سگ است.
توضیح بیشتر: همانطور که می دانید گوسفند روی شکم مینشیند و سگ روی نشیمنگاهش .
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند آب مینوشد یا مانند سگ آب می خورد ؟
توضیح بیشتر: جناب جرج جرداق مسیحی در کتاب " امام علی صوت العدالة الانسانیة " می گوید : ای شیعیان ، افتخار کنید به چنین پیشوایی . کدام رهبر را در تاریخ بشر سراغ دارید ، در هر زمینه ای از او پرسیده باشند ، بی درنگ پاسخ داده باشد ؟ ... ای روزگار ، تو را چه شده است ؟ ای کاش تمام ثروت ها و سرمایه های خود را بسیج می کردی تا در هر قرنی ، یک علی تحویل جامعه ی بشریت میدادی . کمبود جامعه ی بشری ما ، وجود یک پیشوایی به نام علی بن ابی طالب است .
نهم از مولا پرسیدند : چه کنیم تا مشکلات زندگی در نظر ما کوچک آید ؟ توضیح بیشتر: مثلا اگر خدایی نکرده در یک حادثه ای دست کسی شکست ، این شکسته شدن دست را اگر بخواهیم تحمل کنیم ، در ذهن مان تجسم کنیم که اگر در این حادثه علاوه بر دست من ، پا و سر و گردن و کمرم می شکست ، چه میشد؟ وقتی آن مصیبت بزرگ تر را در ذهن مجسم کردید ، این مصیبت وارده تحملش آسان خواهد شد .
2 . رنج یک مصیبت را بر گذر زمان پخش کنید ، تقسیم و توزیع کنید . توضیح بیشتر: پخش نمودن رنج یک مصیبت بر گذر زمان معنایش چیست ؟
3 . باور کنید که رنج و غم و مشکل زندگی پایان پذیر است . هیچ غم و غصه ای برای همیشه در زندگی شما باقی نمیماند . هرمشکلی یک مدت زمانی دارد . تا یک مدتی در زندگی شما می ماند ، ماموریت خود را به انجام می رساند ، به اهداف خودش دست پیدا میکند و بعد زندگی شما را ترک خواهد گفت . مشکلات پایان پذیر است .
توضیح بیشتر: خیلی وقتها غصه های ما بابت چیزهایی ست که به دست آوردیم ، بعد از دست ما رفت و مینشینیم و غصه میخوریم . مولا
5 . آنچه به دست نیامد ، مثل آن که بود و رفت . توضیح بیشتر: خیلی وقت ها غم و غصه های ما بابت چیزهایی ست که سعی کردیم آن را به دست بیاوریم ، ولی به دست نیامد . می نشینیم و غصه اش را می خوریم . این هم غصه خوردن ندارد چون آنچه به دست نیامد ، مثل آن که بود و رفت .
سوال کننده نهم هم ، جواب سوال خود را گرفت و نشست . ادامه در پست بعدی...
منبع: وبلاگ آقای فرجی موضوع مطلب : جمعه 92 اردیبهشت 27 :: 6:0 صبح :: نویسنده : مسیا
مثل هـــــر بـــار بــــرای تــــو نــــــوشتم: کجــــایی!؟ و ای کــــاش بیـــــایی! موضوع مطلب : دوشنبه 92 اردیبهشت 23 :: 3:50 عصر :: نویسنده : مسیا
به خود می بالم... موضوع مطلب : یکشنبه 92 اردیبهشت 22 :: 10:25 عصر :: نویسنده : مسیا
بسم الله الرحمن الرحیم میلاد حضرت باقرالعلوم بر همه مسلمانان مبارک! مولا جان... میلاد نور بر شما مبارک... موضوع مطلب : جمعه 92 اردیبهشت 20 :: 6:38 عصر :: نویسنده : مسیا
بسم الله الرحمن الرحیم کلا ما آدم خیلی فعالی هستیم! هر چند وقت یکبار باید بیایم غبارروبی وبلاگ و میزکارمون! بس که بهش سر میزنیم! دست خودم نیست. احساس می کنم نوشتن لیاقت می خواد، اونم درباره ی محور کائنات، درباره ی دردانه های خلقت، حتی درباره موضوع مذهب... من بی سر و دست و پا و بی دل کجا... نوشتن از سوگلی های خدای بزرگ کجا... چنین حرفهایی رو باید کسی بزنه که عملش هم با این حرف ها هماهنگ و یکی باشه. نه یکی مثل من... خیلی برامون دعا کنید! امام مهربونمون رو هم فراموش نکنید. التماس دعا. اللهم عجل لولیک... پ.ن: راستی ماه رجب هم اومد، توی این ماه دیگه خیلی تر التماس دعا!
موضوع مطلب : شنبه 92 فروردین 24 :: 8:36 صبح :: نویسنده : مسیا
بسم الله الرحمن الرحیم نمی دانم در این مصیبت عظمی، چه می توان گفت. از چه باید گفت؟ از کدام باید گفت؟ چه چیزی می توان از قلب زخم خورده ی محور عالم گفت؟ رفیق من! این بار چه حکایتی برایت تعریف کنم؟... برایت از در بگویم؟ از آتش؟ از نوای نوحه ی ملائک...؟ یا از آن عمامه ی سبز که از سر پدر بر زمین افتاد...؟ یا آن لحظه... آری، همان لحظه... آخ که چه غریبانه است حکایت این لحظه... لحظه ی در و دیوار را می گویم، همان لحظه ای که عالم به خود پیچید از درد درهم پیچیدن دردانه ی خدا...همان لحظه که بوی یاس در کوچه ها پیچید... همان لحظه ی شوم که خوب می دانی، دیگر چه نیازی به گفتن؟ می ترسم قلم تاب نیاورد از سنگینی بار این غم... تنها یک چیز! آقای من، ای مهربان پدر تمام مهربانی های عالم! آُسمان ابری ست، ابرها آبستن اندوهند، به زودی باران می آید، بارانی از جنس غربت یک گل یاس... بارانی که عطر نرگس با خود می آورد... مولا، چه می توانم بگویم از اندوهی که در چشمانتان موج می زند، چه می توانم بگویم از تفسیر غربت این سیه جامه ای که بر تن کرده اید، چه می توانم بگویم از درد بی مادر شدن... آخ که چه دردی ست درد بی مادر شدن... آقا جان! چه کسی می تواند در پس این نگاه های غریبانه ی شما به بقیع، معنایی غریبانه تر را جستجو کند... می دانم، می دانم که قلبتان سخت به درد آمده، از اندوه مادر، از اندوه ریسمان پدر... از اندوه بی خیالی های ما... از اندوه بی تفاوتی های ما... آه از تعلل های ما... چه بگویم از تنهایی تان، چه بگویم از یتیمی مان و بی خبری های مان، چه بگویم از عطش شما برای انتقام سیلی مادر... اما با کدام یاور... مولا جانم، صبر واژه ی غریبی ست، اما... آجرک الله یابن الحسن...
موضوع مطلب : چهارشنبه 92 فروردین 7 :: 6:11 عصر :: نویسنده : مسیا
بهار چند رنگ است؟ چهار رنگ
سبز و سبز و سبز به سبزی سبزه های معطر و خوشرنگ سرخ و سرخ و سرخ به سرخی ماهی کوچک در تنگ بلورین سیاه و سیاه و سیاه به سیاهی روی سیاه حاجی فیروز کبود و کبود و کبود به کبودی همان گنبد کبود که مأمن گاه تمام قصه های مادرانی است که برای فرزندان خود نقل می کردند از تلخ و شیرین روزگار... اما ای روزگار... امسال نیز بهار چهار رنگ است: سبز و سبز و سبز به سبزی عمامه ای که ازسر پدری بر زمین افتاد آن هنگام که با دستان بسته او را از خانه بیرون می کشیدند. سرخ و سرخ و سرخ به سرخی چشمان کودکانی که از فرط گریستن آستین به دندان می گزیدند آن هنگام که مادر را پیش چشمانشان تازیانه می زدند. سیاه و سیاه و سیاه به سیاهی دل های دیوصفتان پلیدی که با بی حیایی تنها گل بهشتی که تحفه ی خداوند به خاکیان بود را سیلی زدند. کبود و کبود و کبود به کبودی همان بازوی کبود که مادری آن را روزی به روی طفلان خود می گشود و برایشان قصه می گفت... از تلخی روزگار... اما آن روز... آه امان از روزگار...!
ای بانوی آیینه و آب، ای بانوی ریحانه و گلاب، ای حوری زمینی، یاری ام بخش تا توانم باشم آنچه از من خواهی... به من پاکدامنی و پارسایی بیاموز ای دل انگیزترین رایحه خدایی... منبع: www.2tofangdar.blogfa.com موضوع مطلب : |
درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پیوندها
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 4 کل بازدیدها: 31099 |
||